شاهکاری عاشقانه
نادر ابراهیمی با نوشتن این اثر مانند سایر آثارش مسائل و مشکلات اجتماعی مردم ایران را در قالب داستان بازگو میکند. این اثر داستان کوتاه عاشقانهای از زبان جوان ساده و روستایی است که دل درگرو عشق دختر خان و ارباب روستا داده است. در پیچوخمهای این جدال عاشقانه و در لابهلای فراز و نشیبهای این داستان، نکتههایی نهفته است که این اثر را چیزی فراتر از یک داستان عاشقانه معرفی میکند. گلایهها و کنایههای شخصیت اول داستان با تمام لطافتهای عاشقانهاش به بسیاری از معضلات و مشکلات جامعهی امروز ما که ریشه در افکار و سنتهای منسوخ و پوسیده دارد اشاره میکند. مشکلاتی که در بطن همین داستان مسیر شخصیتها را مشخص میکند و سرنوشت جوان عاشقپیشهی داستان را طوری رقم میزند که دید و تفکر او نسبت به عشق دگرگون میشود. متن داستان که بیشباهت به شعر نیست، بازگوکننده و بازتاب افکار وطنپرستانهی نویسنده نیز است. ظرافت بازگو کردن این نکته در آن قسمت از داستان به نمایش کشیده میشود که پسرک روستایی عشق خود را اینگونه بیان میکند، هیچ عشقی قویتر از عشق به خاک نیست. استفاده از نام هلیا در این کتاب برای اولین بار در ایران صورت گرفته است. این نام که هیچگونه ریشه تاریخی ندارد از به هم ریختن کلمهی «الهی» توسط نادر ابراهیمی در مسیر سفرش از تهران به اصفهان، ساخته و ابداعشده است. هلیا که در زبان لاتین با نام هلیو خوانده میشود به معنای خورشید است. اما این نام در هیچیک از فرهنگ لغتهای فارسی دیده نشده است.
بار دیگر شهری که دوست میداشتم
این ماجرای عاشقانه داستان عشق پسر جوان روستایی است که عاشق دختر ارباب و خان روستا شده است. هلیا، که همان عشق جوان روستایی است، از زمان کودکی تا جوانی را باهم بزرگشدهاند و دل به عشق یکدیگر میدهند. اما در آنسوی ماجرا با مخالفتهای زیادی برای ازدواج با یکدیگر روبرو میشوند که سرانجام هر دو تصمیم میگیرند از شهر و دیار خود فرار کنند و برای زندگی در کنار هم به شهر چمخاله میگریزند. اما در این ماجرای عاشقانه هلیا در مقابل سختیها و مشکلاتی که در سر راهشان قرار میگیرد تاب نمیآورد و به عشق جوانک روستایی پشت میکند و او را رها کرده و به دیار خود بازمیگردد. اما مرد عاشقپیشه داستان به خاطر سرخوردگی از عشق بیثمرش و بیوفایی معشوقش حاضر به بازگشت نمیشود و یازده سال را در تنهایی در شهر چمخاله زندگی میکند. اما بعد از گذشت سالها تصمیم میگیرد به شهر و خانهای که در آن دوران کودکی و جوانیاش را سپری کرده و یادآور روزهای شیرین دلباختگیاش با هلیاست، بازگردد. زمانی که قدم به زادگاه خود میگزارد متوجه میشود مادرش در غم فرزندش تاب نیاورده و مرده است و پدر او را به خاطر اشتباهاتش نبخشیده است.
نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی، داستاننویسی است که علاوه بر فعالیت در حوزه نویسندگی درزمینه ی فیلمسازی، سرودن ترانه و روزنامهنگاری نیز دستی داشته است. او از خانوادهای اصیل و منتسب به نوادگان ابراهیمخان ظهیرالدوله، حاکم کرمان در عصر قاجار بوده است. وی با گذراندن تحصیلات مقدماتی خود در زادگاهش تهران و اخذ دیپلم از مدرسه دارالفنون راهی دانشکده حقوق میشود. ولی بعد از دو سال این رشته را رها کرده و به رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی روی میآورد و مدرک لیسانس در این رشته را کسب میکند. او نویسندگی را در سن پانزدهسالگی آغاز کرد و کار نوشتن را حتی در روزهای اسارتش در زندانها را به خاطر فعالیتهای حزبی و سیاسیاش میگذراند، رها نکرد. ابراهیمی در حوزهی نوشتن داستان بلند (رمان) و کوتاه، کتاب کودک و نوجوان، نمایشنامه، فیلمنامه و پژوهش، فعالیتهای گستردهای داشته است و آثار بسیاری از خود بجای گذاشته است. ابراهیمی «موسسه همگام با کودکان و نوجوانان» را بهمنظور مطالعه و نوشتن در حوزه کودک و نوجوان و چاپ آثارش در این زمینه را با همکاری همسرش تاسیس کرد. وی همچنین توانست جایزه اول براتیسلاوا و جایزه اول تعلیم و تربیت یونسکو را در زمینه ادبیات کودکان کسب کند. نادر ابراهیمی در سن ۷۲ سالگی پس از چندین سال دستوپنجه نرم کردن با بیماری بعدازظهر پنجشنبه ۱۶خرداد ۱۳۸۷ درگذشت.
مشخصات
- نویسندهنادر ابراهیمی
- شابک۹۷۸۹۶۴۵۵۲۹۳۴۳
- ناشرروزبهان
- موضوعداستان کوتاه پارسی
- قطعرقعی
- نوع جلدشومیز
- تعداد صفحه۱۰۵
- تعداد جلد۱
- وزن۱۲۶ گرم
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.