معرفی
کتاب «رهبری» نوشتهی الکس فرگوسن توسط شایان سادات به فارسی برگردانده شده است. این کتاب ارائهی درسهایی از زندگی و سالها کار در منچستریونایتد توسط یکی از بزرگترین مربیان تاریخ فوتبال، الکس فرگوسن است که با همکاری مایکل مورتیز کارآفرین مشهور سیلیکون ولی (ناحیه مشهور فنآوری امریکا) نوشته شده است. در توضیح پشت جلد کتاب میخوانیم: «این کتاب ماجرای زندگی مردی است که توانسته از دل سختیها، افتخار بیرون بکشد؛ مردی که زندگی برایش به مفهوم کار است و کار نیز به معنای خلاقیت و این هر دو را چنان به هم پیوند زده که تبدیل به یکی از خلاقترین و ماندگارترین مردان روزگار خود شده است. این کتاب فقط درباره فوتبال نیست؛ درباره مدیریت زندگی و کار است. مدیریت آرزوها و برنامهریزی برای آنها تا قله دستیابی. حکایت سرسختی مردی است که نظم بریتانیاییاش را با خلاقیت جوانگرایی درهم آمیخته تا به ما نشان دهد که هیچ کدام از این دو عنصر به تنهایی برای موفقیت کافی نیست و فقط با ترکیب دو عنصر نظم و خلاقیت میتوان به راهی گام گذاشت تا همیشه در اوج باشی. این کتاب نه تنها کتاب راهنمایی برای اهالی فوتبال است بلکه برای هر خوانندهای که به خود و آرزوهایش ایمان دارد، خواندنی است؛ زندگینامهای که مدیریت را به ما میآموزد.» کتاب «رهبری» نوشتهی الکس فرگوسن با ترجمهی شایان سادات، از سوی انتشارات میلکان منتشر و روانهی بازار کتاب شده است.
معرفی کتاب
کسانی که با دنیای فوتبال و ورزش آشنایی دارند به طور حتم با شنیدن و دیدن نام نویسنده این کتاب، او را خواهند شناخت.
الکس فرگوسن درسهایی از زندگی و سالها کار در منچستر یونایتد را در این کتاب مطرح کرده است و این کتاب حاوی همه جنبههای مربیگری و مدیریتی ۳۸ سال زندگی حرفهای فرگوسن به عنوان مربی فوتبال است.
پیش از این کتاب نیز، کتابی با عنوان «زندگینامه» از سوی فرگوسن منتشر شد و وی در آن توضیح داده بود چگونه ستارههای منچستر یونایتد را هم به عنوان یک فوتبالیست رهبری کرد و هم به عنوان یک انسان. پس از کتاب «زندگینامه» کتاب «رهبری» در صدر کتابهای ورزشی قرار گرفت.
در این کتاب هر فصل با شیوههای مدیریتی منچستر یونایتد توضیح داده میشود.
بیوگرافی الکس فرگوسن:
همانطور که در کتاب آمده است «الکس فرگوسن در سال ۱۹۴۱در گوون اسکاتلند به دنیا آمد. او که مهاجمی گل زدن بود، کمی بعد با شکستن بازار نقل و انتقالات، به رنجرز منتقل شد. سال ۱۹۷۴، کار مربیگری را با استریلنگ شایر شرقی و سنت نیرن آغاز کرد و سپس به آبردین پیوست، موفقیتهای پیدرپی خانگیاش در آنجا و به دنبال آن، پیروزی بر رئال مادرید در فینال لیگ اروپا در سال ۱۹۸۳ شهرت بیشتری برایش ارمغان آورد. در سال ۱۹۸۶ به منچستر یونایتد رفت و در آنجا سیوهشت جام قهرمانی کسب کرد؛ پنجبار جام حذفی انگلستان، سیزده بار لیگ برتر و دوبار لیگ قهرمانان اروپا. در سال ۱۹۹۹ به مقام شوالیه رسید، پس از پیروزی شگفتانگیز منچستر در فینال لیگ قهرمانان و در مجموع چهل و نه پیروزیاش. میتوان او را یکی از موفقترین سرمربیهای بریتانیایی در تاریخ این کشور دانست. سال ۲۰۱۳ اعلام کرد که قصد بازنشستگی دارد، اما همچنان در مقام مشاور یا یونایتد همکاری میکند و عضو هیئت اجرایی برنامهی آموزشی در دانشکدهی بازرگانی هاروارد است.»
بررسی کتاب:
این کتاب از سیزده فصل تشکیل شده که به بررسی آنها میپردازیم.
فصل اول (خودتان باشید): در این فصل شنیدن، دیدن و خواندن مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده در این رابطه نوشته است: «همهی ما دو مجموعه ابزار بسیار قدرتمند در اختیار داریم که کاملا در کنترل ماست و عبارتاند از چشم و گوشمان. نگریستن به دیگران و گوش سپردن به نصیحتهایشان و نیز مطالعه درباره افراد، سهتا از بهترن کارهایی هستند که در تمام زندگیام انجام دادهام.
فصل دوم (شناخت اشتیاق): نظم و ترتیب، میزان کار، انگیزه و عزم در این فصل بررسی میشود.
انگیزه: فرگوسن در این قسمت با مطرح کردن تاثیر ایجاد انگیزه در موفقیت مینویسد: «چند سال تمام تلاش کردم بفهمم چرا برخی افراد نسبت به سیسال قبل به حل این معما نزدیک تر شده باشم اما یاد گرفتهام آن قدرت را جمعآوری کنم و همانطور که گفتم در انتخاب بین انگیزه و استعداد، انگیزه را انتخاب میکنم. از دید من انگیزه ترکیبی از اشتیاق برای سختکوشی، طاقت آوردن، قدرت عظیم تمرکز و عدم پذیرش شکست است.
همچنین نویسنده از دست دادن اعتماد به نفس را نداشتن عزم راسخ میداند و بیان میکند که بدون داشتن عزم راسخ نمیتوان رهبری موثر بود.
فصل سوم (کنار هم گزاردن قطعات): در این فصل سازماندهی، آمادهسازی و کانال ارتباطی مورد بحث است.
فصل چهارم (مشارکت دیگران): کار تیمی و کاپیتانها در این فصل مورد بررسی قرار میگیرند. نویسنده در رابطه با کار تیمی نوشته است: «هر عضو تیم باید بداند که یکی از تکههای یک پازل بزرگ است. اگریک تکه جا به جا شود، تصویر دیگر درست نخواهد بود. هر بازیکن باید نقاط قوت و ضعف تیمیهای خود را هم بداند.» فرگوسن در درباره نقش کاپیتان در تیم افزوده است: «کاپیتان همیشه باید کاپ قهرمانی را بالای سر ببرد ولی انتظار من از کاپیتان، همیشه رهبری تیم بود نه کسی که مجسمهاش روی کیک جذاب به نظر برسد. تصمیمگیری در مورد کاپیتان بسیار حیاتی است.»
فصل پنجم (تعیین استانداردها): در این فصل نویسنده از برتری، الهام بخشی و خشنودی از خود سخن می گوید و می نویسد: «یکی از اجزای انگیزه بخشی ثبات است. شما به عنوان یک رهبر نباید دائم از این شاخه به آن شاخه بپرید. افراد باید ببینند که شما اعتماد خدشه ناپذیری به رویکرد مشخصی دارید. اگر نتوانید چنین چیزی را نشان دهید، تیم را راحت از دست خواهید داد.»
فصل ششم (سنجش افراد): جست و جوی کار، شبکه ی روابط و اخراج مضامین این فصل را تشکیل داده است. فرگوسن در باب شبکه ی روابط عقیده دارد که شناخت خوب از افراد باعث تصمیم گیری آسان می شود. بررسی نظرات و قضاوت های این افراد نسبت به فرد غریبه بسیار راحت تر است. نویسنده در این قسمت می نویسد: «بسیاری از انتصاب های من چه در زمینه ی انتخاب مربی و چه بازیکن ناشی از معرفی ها و ارزیابی های این شبکه روابط بوده که درطول سال ها کسب کردم.
فصل هفتم (تمرکز): زمان، سرگرمیها، شکستها و انتقاد مباحث مباحث مطرح شدهی این فصل است. نویسنده در قسمت سرگرمی آورده است: «وقتی جوان یا نوجوان هستید، تمرکز روی موضوع مورد علاقهی خود آسانتر است، خصوصا اگر به عنوان یک فوتبالیست طرف الکل و پارتی و عیش و نوش نروید. بازیکن شانزده سالهی سرشار از استعدادی ممکن است چند دوست معمولی داشته باشد، ولی جز آنها، باقی زندگیاش را فوتبال تشکیل میدهد. او در تمام ساعات بیداری به آن فکر می کند و حتی در خواب هم رویا و کابوس فوتبال را میبیند.»
فصل هشتم (پیام گذاری): صحبت کردن، نوشتن و پاسخ دادن مضمون این فصل را تشکیل داده است. فرگوسن در این قسمت به این نتیجه رسیده: «حفظ تماس چشمی در زمان صحبت برای یک جمع کوچک ضروری است، نگریستن به چشم افراد در سخنرانیهای بزرگ برای من سخت بود و ترجیح میدادم به سمت مخاطبین نگاه کنم چون میدانستم زل زدن به یادداشتهای روی سکو دقیقترین راه برای از دست دادن توجه آنهاست…»
فصل نهم (رهبری آری، مدیریت نه): قدرت و کنترل در اختیار کسانی است که اعتماد به نفس استفاده از آن را دارند. اگر زیر دستان یک رهبر احساس کنند که او بر مسئولیت خود کنترل کامل ندارد، شانسی برای مدیریت این افراد نخواهد داشت.
فصل دهم (خط پایان): هر رهبری یک فروشنده است و باید این فروش را در مقابل درون سازمان خود و جهان بیرون انجام دهد. هرکس که میخواهد رهبر بزرگی باشد، باید کار فروش ایده و انگیزه به دیگران را خوب یاد بگیرد.
فصل یازدهم (توسعه ی تجاری): نوآوری، اضافه بار اطلاعات و محرمانه بودن مباحث مطرح شده ی این فصل هستند. فرگوسن در زمینهی محرمانه بودن مینویسد: «محرمانه بودن اطلاعات وقتی تمایل به تقسیم تجربیاتم دارم و می خواهم باز عمل کنم، معنایی ندارد، چون وقتی در حرفهای به شدت رقابتی مشغول کار باشی، همیشه چیزهای دیگری هست که باید دربارهشان نگران بود و محرمانه نگهشان داشت، راز آلودگی و محرمانه نگه داشتن سلاحی بالقوه است.»
فصل دوازدهم (ارتباط با دیگران): رقابت و بازارهای جهانی مسائل مطرح شدهی این فصل است. نویسنده با توجه به تجربیات خود دربارهی رقابت نوشته است: «زمانی را به یاد نمیآورم که به رقابت و چشم و هم چشمی فکر نکرده باشم. در گلاسکو کل کل بین سلتیک و رنجرز وجود داشت و هنوز هم هست. تاچندین دهه شکاف فرقهای عمیقی بین این دو تیم وجود داشت، چون سلتیک از بین بازیکنان کاتولیک ایرلندی تیم جمع میکرد در حالی که تیم رنجرز را پروتستانهای اسکاتلندی تشکیل میدادند.
فصل سیزدهم (پس از رسیدن، خروج و چالش های تازه): این فصل پایانی کتاب است که این موضوع را مطرح کرده است: «یک رهبر قدرتمند میتواند جسارت را در آغوش بکشد و از تصمیمگیریهای نادرست و غیر خواستنی اجتناب کند. او دریافتهای مشخصی از هدف نهایی دارد و قادر به ارتباط برقرار کردن با دیگران است.»
مشخصات
- نویسندهالکس فرگوسن
- مترجمشایان سادات
- شابک۹۷۸۶۰۰۷۸۴۵۵۹۲
- ناشرانتشارات میلکان
- موضوعزندگینامه
- ردهبندی کتابمدیریت (علوم اجتماعی)
- قطعوزیری
- نوع جلدشومیز
- گروه سنیبزرگسال
- تعداد صفحه۳۲۰
- تعداد جلد۱
- وزن۴۳۷ گرم
- سایر توضیحات- رهبری: درسهایی از زندگی و سالها کار در منچستریونایتد - با موخرهی مایکل مورتیز
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.