معرفی
«شبهای روشن» نوشتهی «فئودور داستایفسکی» را «سروش حبیبی» به فارسی برگردانده است. شبهای روشن عنوان این گوهر شب چراغی که داستایفسکی در دست ما نهاده، در عالم صورت پدیدهایست فیزیکی که تابستان در نواحی شمالی کره خاکی پیش میآید و علت آن عرض جغرافیایی زیاد آن مرزهاست و باعث میشود که شب تا صبح هوا مثل غروب روشن بماند. این پدیده را در بعضی زبانهای اروپایی شب سفید میگویند که به شب بیخوابی نیز تعبیر میشود، البته در آن زبانها. اما از این که بگذریم، شبهای روشن داستان دو فریاد اشتیاق است که طی چند شب در هم بافته شده است. پژواک ناله دو جان مهرجوست که از دو سینه راهی به سوی هم میجویند و خود را در بهشت خدا نزدیکتر مییابند. داستان شرح اشتیاق جوانی است از سوداییان عالم پندار که تنهاست و تشنه همنفسی یا دمسازی. رویاپرداز بینوا چنان سرگشته است و با حرمان دست به گریبان، که حتی در دیوار و در و پنجره خانههای شهر دوست میجوید و با آنها راز دل میگوید. او در پترزبورگ، به دنبال گمشدهای که با او هم زبانی کند، هرسو میپرد تا عاقبت در کنار آبراه با دوشیزهای گریان، که او نیز عاشقی شیدا و تنهاست، آشنا میشود و خیال میکند که روز هجران و شب فرقت یار آخر شد. در بخشی از داستان میخوانیم: «ناستنکا… آیا در دل تو تلخی ملامت و افسون افسوس میدمم و آن را از ندامتهای پنهانی آزرده میخواهم و آرزو میکنم که لحظات شادکامیات را با اندوه بر آشوبم و آیا لطافت گلهای مهری که تو جعد گیسوان سیاهت را با آنها آراستی که با او به زیر تاج ازدواج بپیوندی پژمرده میخواهم؟… نه، هرگز، هرگز و صد بار هرگز. آرزو میکنم که آسمان سعادتت همیشه نورانی باشد و لبخند شیرینت همیشه نورانی باشد و لبخند شیرینت همیشه روشن و مصفا باشد و تو را برای آن دقیقهی شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدر شناس بخشیدی دعا میکنم.» کتاب حاضر را نشر «ماهی» منتشر کرده است.
شبهای سپید
"شب کم نظیری بود، خواننده عزیز! از آن شبها که فقط در شور شباب ممکن است. آسمان به قدری پرستاره و روشن بود که وقتی به آن نگاه میکردی بیاختیار میپرسیدی آیا ممکن است چنین آسمانی این همه آدمهای بدخلق و بوالهوس زیر چادر خود داشته باشد؟ بله، خوانندهی عزیز، این هم پرسشی است که فقط در دل یک جوان ممکن است پدید آید. در دلهای خیلی جوان. اما ای کاش خدا این پرسش را هرچه بیشتر در دل شما بیندازد!" با این جملهها وارد جهان داستان میشویم. داستان بلندی از داستایفسکی که در سال ۱۸۴۸ و به عنوان دومین اثرش منتشر شده است. داستایفسکی خود، در یکی از نامههایش، آن را «رمان احساساتی» تعریف کرده است. کریم مجتهدی فیلسوف معاصر در کتابی با عنوان «آثار و افکار داستایوفسکی» به بررسی شاهکارهای داستایوفسکی پرداخته است. او شبهای روشن را چکیده و کپسولی از جهان داستانی و تفکر این نویسندهی بزرگ میداند. کل داستان در چهار شب روایت میشود و در صبح به پایان میرسد. داستان شبهنگام آغاز میشود اما شبی روشن. شب روشن ویژگی کلانشهر سن پترزبورگ است که به دلیل داشتن بیشترین عرض جغرافیایی در کرهی زمین تابستانها خورشید در آن به طور کامل غروب نمیکند و شب تا صبح هوا روشن است. جوانی تنها ولی پرشور شبها در خیابان پرسه میزند. او دلبستهی شهرش سن پترزبورگ است و به ساختمانها عشق میورزد. یکی از شبها به دختری برمیخورد و این آغاز دلدادگی است. دختر عاشق کس دیگری است و شرط میگذارد که جوان قول دهد عاشقش نشود. دیدارهای شبانه و گفتگوها ادامه مییابد. جوان که دلبستهی دختر شده حامی او برای رسیدن به عشقش میشود. عشق پاکی که در وجود جوان شکل گرفته اگرچه به ظاهر ناکام میماند اما او را قادر میکند از انزوایش خارج شود و از تمایلات و افکارش با دیگری سخن بگوید؛ کاری که پیش از این ناتوان در انجامش بوده است. در پایان داستان و در صبحی که شبهای روشن جوان به آخر رسیده او با خودش (خطاب به دختر) میگوید: «ولی آیا من آزردگیام را به یاد میآورم، ناستنکا؟ آیا بر آینهی روشن و مصفای سعادت تو ابری تیره میپسندم؟ آیا در دل تو تلخی ملامت و افسون افسوس میدمم و آن را از ندامتهای پنهانی آزرده میخواهم و آرزو میکنم که لحظات شادکامیات را بااندوه برآشوبم و آیا لطافت گلهای مهری که تو جعد گیسوان سیاهت را با آنها آراستی که با او به زیر تاج ازدواج بپیوندی پژمرده میخواهم؟… نه، هرگز، هرگز و صدبار هرگز. آرزو میکنم که آسمان سعادتت همیشه نورانی باشد و لبخند شیرینت همیشه روشن و مصفا باشد و تو را برای آن دقیقهی شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدرشناس بخشیدی دعا کنم. خدای من، یک دقیقهی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟»
صاحب شاهکارهای ادبی
فیودور میخایلوویچ داستایفسکی (۱۸۲۱–۱۸۸۱) در شهر مسکو و در خانوادهای ارتدکس متولد شد. در پانزدهسالگی امتحانات ورودی دانشکدهی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویهی ۱۸۳۸ وارد دانشکده شد. پس از اتمام تحصیل، در ادارهی مهندسی وزارت جنگ مشغول به کار شد. در سال ۱۸۴۴ «اوژنی گرانده» اثر «بالزاک» را ترجمه کرد و در همین سال از ارتش استعفا داد. نخستین اثر داستایفسکی به نام «بیچارگان» که خوانندهی ایرانی آن را به نام هایی چون «نگون بختگان» و «مردم فقیر» نیز میشناسد، در سال ۱۸۳۹ منتشر شد. این اثر داستایفسکی را به عنوان نویسندهای ساختارشکن معرفی کرد و باعث شهرت او شد. رمان بعدیاش «همزاد» نام داشت که اثری کمتر شناخته شده است. در سال ۱۸۵۹ دو داستان «خواب عموجان» و «روستای استپانچیکو» را نوشت. با «یادداشتهای زیرزمینی» دوران باشکوه نویسندگی داستایفسکی آغاز و توجه به زوایای روانی شخصیتهای داستان در آثارش نمایان شد. در سال ۱۸۶۶ کتاب بعدیاش «جنایت و مکافات» را نوشت. این اثر، داستان بدبختیهای مرد جوان فقیری به نام «راسکولنیکف» را روایت میکند که شرایط بد اقتصادی او را در موقعیتی قرار میدهد که پیرزن رباخواری را بکشد. پس از آن دچار جنون می شود. فقر و بدبختی جامعه روسیهی قرن نوزدهم و ناامیدی مطلق و فراگیر آن زمان در این رمان به خوبی تصویر شده است. داستایفسکی در همین سال داستان «قمارباز» را منتشر کرد. این داستان، بازتابی از حوادث پیش آمده برای او در سفر به آلمان بود. زندگی او در این سفر با فراز و فرود بسیاری مواجه شد. مشکلات مالی، دچار شدن به عشقی نامتعارف و قماربازی باعث شد این نویسنده دوران سختی را در آلمان بگذراند. در فاصلهی سالهای ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۵، داستایفسکی ابله، همیشه شوهر، جنزدگان (تسخیرشدگان) و جوان خام را نوشت. آخرین رمان و شاهکار بیبدیل او در ادبیات جهان، به نام «برادران کارامازوف» با طرحی پیچیده و شخصیتپردازی خاص در سالهای ۱۸۷۹ و ۱۸۸۰ نوشته شد. این رمان، داستان کینهی شدید برادران کارامازوف را نسبت به پدر متمولشان در یکی از شهرهای کوچک روسیه، روایت میکند. بسیاری از اندیشمندان همچون آلبرت اینشتین، زیگموند فروید، مارتین هایدگر، لودویگ ویتگنشتاین و پاپ بندیکت شانزدهم این اثر را تحسین کردهاند. برادران کارامازوف به عنوان وصیتنامهی داستایوفسکی به ملت روس شناخته میشود. فیودور داستایفسکی سرانجام در اوایل فوریهی سال ۱۸۸۱ در اثر خونریزی ریه درگذشت و در سن پترزبورگ به خاک سپرده شد.
شبهای روشن در سینمای جهان
شبهای روشن فارغ از جایگاه ادبیاش با سینما پیوند خورده است و حتی شاید بیشتر با اقتباسهای سینماییاش شناخته شده است. لوکینو ویسکونتی در سال ۱۹۵۷ شاهکاری با نام «شبهای سفید» با بازی ماریا شل و مارچلو ماسترویانی در ایتالیا ساخته است. داستان فیلم از این قرار است که جوان تازهواردی به نام ماریو به شهری مهاجرت میکند. او که تنهاست شبها در خیابان پرسهزنی میکند. یکی از شبها دختر گریانی را بر روی پل میبیند و با او آشنا میشود. ناتالیا داستان زندگیاش را بازگو میکند. او با محبوبش قراری دارد که چهار شب در ساعتی مشخص به این مکان بیاید و منتظر مرد باشد. ماریو دلباختهی ناتالیا میشود. با آمدن مرد عاشق، دختر ماریو را ترک میکند. این اثر به عنوان اثری کلاسیک در سینمای جدید ایتالیا و شاهکاری از ارائهی بهترین روش اقتباس سینمایی از یک اثر ادبی شناخته شده است.
در سال ۱۹۶۰ ایوان پیریف فیلمنامهنویس و کارگردان روسی فیلمی براساس شبهای روشن ساخت. در همین سال ممنوهان دسای کارگردان و تهیهکنندهی اهل هند نیز فیلمی براساس این داستان تولید کرد. فیلم «چهار شب یک رویابین» را روبر برسون، فیلمساز فرانسوی در سال ۱۹۷۱ و فیلم عشق من «Saawariya» را سانجای لیلا بانسالی، فیلمساز هندی در سال ۲۰۰۷ بر پایهی شبهای روشن ساخت. جیمز گری فیلمنامهنویس و کارگردان آمریکایی در سال ۲۰۰۸ فیلم دو عاشق «Two Lovers» را ساخت. این فیلم ابتدا در جشنواره فیلم کن ۲۰۰۸ اکران شد و سپس در فوریهی ۲۰۰۹ روی پرده رفت.
اقتباس ایرانی از شبهای روشن
آثار داستایفسکی در جهان بسیار مورد اقتباس هنری قرار گرفته است. سینمای ایران چهار فیلم را براساس داستانهای این نویسنده ساخته است.ابراهیم باقری فیلم «افسانه شمال» را با اقتباس از رمان آزردگان در سال ۱۳۳۸ ساخت. فیلم «وسوسه شیطان» را محمد زریندست در سال ۱۳۴۶ با اقتباس از رمان برادران کارامازوف ساخت. فرزاد مؤتمن فیلم شبهای روشن را در سال ۱۳۸۱ ساخت و فیلم جنایت با اقتباس از جنایت و مکافات توسط محمدعلی سجادی در سال ۱۳۸۲ ساخته شد.
شبهای روشن با هدایت فرزاد مؤتمن، هنرمندی مهدی احمدی و هانیه توسلی و دیالوگهای شاعرانه سعید عقیقی یکی از بهترین اقتباسهای عاشقانه سینمای ایران بهشمار میآید. نشریه فیلم و سینما دربارهی این فیلم نوشته است: «در آغاز فیلم، استاد ادبیات (مهدی احمدی)، غزل عاشقانه معروفی را با لحنی بسیار سرد میخواند. یعنی دقیقا کاری که مؤتمن در کل فیلم آن را به انجام رسانده یعنی داستان عاشقانه معروف داستایوفسکی را با لحنی سرد روایت کردهاست. ریتم آرام شبهای روشن و بازیهای سرد و بیاحساس با توجه به این که با فیلمی عاشقانه سروکار داریم، خبر از جسارت بالای سازندهاش میدهد. با این همه شبهای روشن بیشتر از هر فیلم دیگری در این سالها مشحون از حس و حالی عاشقانه است. شبهای روشن یک عاشقانه آرام و موقر است. کسانی که فیلم را تفرعنآمیز و پرادا و اصول دیدهاند، از درک منطق درونی فیلم عاجز ماندهاند، فیلمی که بر خلاف ساخته قبلی سازندهاش، بیشترین انرژی را نه از فیلمنامه، که از اجرای فوقالعادهاش گرفتهاست. توجه داشته باشیم که شبهای روشن با یک کارگردانی متوسط (و نه حتی ضعیف) مبدل به یک نمایشنامه کسالتبار رادیویی میشد.»
درباره مترجم
سروش حبیبی مترجم توانمند معاصر با ترجمهی این اثر، مخاطب را به خوبی با حالات و روحیات شخصیتهای داستان آشنا کرده است. او دربارهی این کتاب مینویسد: «شبهای روشن عنوان لعلی است که داستایوفسکی در دست ما نهاده… شبهای روشن دو فریاد اشتیاق است که طی چند شب درهم بافته شده است. پژواک نالهی دو جان مهرجوست که در کنار هم روی نیمکتی به ناله درآمدهاند و راهی بهسوی هم میجویند و در گشودهی بهشت خدا را به خود نزدیکتر مییابند.» سروش حبیبی (۱۳۱۲) با بیش از چهار دهه فعالیت در عرصهی ترجمهی آثار ادبی و ترجمه آثار نویسندگان بزرگی چون داستایفسکی، تولستوی، آنتوان چخوف، هرمان هسه و گونتر گراس، به عنوان مترجمی متبحر و قابل اعتماد در میان خوانندگان ایرانی شناخته میشود. او مترجمی چند زبانه است و از زبانهای آلمانی، انگلیسی، روسی و فرانسوی به فارسی ترجمه میکند. سروش حبیبی عقیده دارد که ترجمه همچون «پنجرهای است رو به باغ فرهنگ زبان و جهان باطن نویسندهی اصلی». او تاکید میکند برای ترجمه، تنها تسلط بر زبان خارجی کافی نیست بلکه مترجم باید علاوه بر آشنایی کامل با زبانهای مبدا و مقصد، به فرهنگ و افکار نویسنده اصلی نیز آشنا باشد تا بتواند ترجمهای قابل قبول ارائه بدهد. این مترجم معاصر از نخستین کسانی بود که به ترجمهی ادبیات لاتین به زبان فارسی پرداخت و فارسیزبانان را با نویسندگانی چون آلخو پانتیه و ماریانو آزوئلاریا آشنا کرد، اما به این کار ادامه نداد. دلیل آن را هم تسلط نه چندان زیاد به اسپانیایی دانست. آثار سروش حبیبی از این قرار است: آنا کارنینا، ارباب و بنده، پدر سرگی، جنگ و صلح، داستان یک کوپن جعلی، سعادت زناشویی، سونات کرویتسر، مرگ ایوان ایلیچ، از «لیو تولستوی»؛ ابله، بانوی میزبان، شبهای روشن، شیاطین (جن زدگان)، از «فیودور داستایوفسکی»؛ سفر به شرق، نارسیس و گلدموند، داستان دوست من، سیذارتا، گورزاد و دیگر قصهها، از «هرمان هسه»؛ سگ سفید، خداحافظ گری کوپر، از «رومن گاری»؛ گلهای معرفت، میلاروپا، از «اریک امانوئل اشمیت»؛ مروارید، موشها و آدمها، از «جان شتاین بک»؛ شبهای هند، میدان ایتالیا: یک داستان مردمی در سه زمان، از «آنتونیو تابوکی»؛ انفجار در کلیسای جامع، قرن روشنفکری، از «آلخو کارپانتیه»؛ طبل حلبی از «گونتر گراس»، «ژرمینال» از امیل زولا و…
مشخصات
- نویسندهفیودور داستایفسکی
- مترجمسروش حبیبی
- شابک۹۷۸۹۶۴۲۰۹۰۸۳۹
- ناشرنشر ماهی
- موضوعرمان خارجی
- قطعجیبی
- نوع جلدشومیز
- گروه سنیبزرگسال
- تعداد صفحه۱۱۲
- تعداد جلد۱
- وزن۸۰ گرم
- سایر توضیحات- شبهای روشن؛ یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویاپرداز
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.